مژده؛ ای هم نفسانم رمضان می آید
شاهد وساقی و سالارِ زمان می آید
عاشقان باده زنید از قدح و خوش باشید
که زِ خـُم خانه سبوئی به میان می آید
"نرگسش عربده جوی ولبش افسوس کنان"
یار شیرین دهنان دُرد کشان می آید
پُرکند ساقی ما، ساغرِمان از می باب
جُرعه لبریزو روان تا به دهان می آید
سَحَرش غمزه کند، عشوه کند، این طناز
عالَمِ مُرده از این غمزه به جان می آید
دستها حلقه کنید و به میانش گیرید
ساقی سیم تنانِ عشوه کنان می آید
کرده با خرمنِ گیسو شبِ ما
طُرّه ی زلف کمندش به میان می آید
شعشعِ بَدرِ دُجا ماهِ خدا می تابد
سِبطِ اَکبَر، حَسَن(ع) آن دُرِّ گران می آید
مهدوی آب بزن کوچه ی دل کان دلبر
به گمانم ، رمضان ، وقتِ اذان می آید
مهدوی
نوای انتظار
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت